ناگفته های یک دلقک

دلنوشته های یک دلقکِ خانگی

لطفا با لبخند کش دااااااار وارد شوید ...

پروژه ی اونور آبی

این کارفرمای ما آدم عجیبیه مثلا تازگی ها یکی از آرزو هاش این شده که پروژه از خارج از کشور بگیره و ما انجام بدیم ، حتی اگه اون کشور یه پاپاسی هم بابت انجام پروژه کف دستش نزاره بازم حاضره پروژه رو با جون و دل براش انجام بده  :دی

پس یه درصد هم فکر نکنید که بابت بالا رفتن قیمت دلار به این مدل پروژه ها علاقه داره بلکه صرفا می خواد پز بده به اطرافیان که پروژه اونور آبی انجام داده :))

خلاصه که هرزگاهی میاد به من میگه خانوم (الف -الف) با شما می خوام مشورت کنم بعدشم میگه فلان دوستم توی فلان کشور یه پروژه میخواد بهمون بده ، نظر شما چیه قبول کنیم یا نه ؟ :/

قبل ترها بهش میگفتم که اقای ... اجاره بدید ما دانش و توانایی مونو در سطح این پروژه ها برسونیم بعدش شما قبول کنید حتی به یار مجبور شدم با رفیق اونور ابیش هم صحبت کنم تا ایشون سطح شرکت ما رو بسنجه ... خلاصه چشمتون روز بد نبینه بعضی از چیزهایی که میگفت رو اصلا نمی دونستم چی چی هست D:

ولی خب یجوری سعی میکردم جمش کنم که ابروریزی نشه خخخخ دیگه از این ماجرا گذشت و از رفیق ایشون هم خبری نشد تا اینکه باز امروز یه رفیق دیگه مقیم در کانادا ازش خواسته بود که یه پروژه براش انجام بدیم ، منم مخالفتی نکردم با خودم گفتم این تا پروژه اونور آبی نگیره آروم نمیشه پس بزار این پروژه رو بگیره اصلا شاید همین پروژه نمونه کار شد تونستیم ما هم بریم اونور آب D:

دیدگاه ها [ ۱ ]

پریسا سادات ..
موفق باشی:))
عجب آدمیه:|||
مرسی :) همچنین
peer
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.