ناگفته های یک دلقک

دلنوشته های یک دلقکِ خانگی

لطفا با لبخند کش دااااااار وارد شوید ...

دیگه باید رفت

با اینکه نمی خواستم زودتر از اسفند به کارفرمامون بگم که از سال جدید دیگه نمیام شرکت ، اما نتونستم جلوی خودمو بگیرمو و هفته پیش این موضوع رو بهش گفتم چون داشت یکسری کارهای جدیدو دوباره میرخت سرم و می ترسیدم دوباره ناخواسته درگیر یه پروژه جدید بشم ...با شنیدن این خبر ، اصلا جا نخورد انگار انتظار شنیدنش رو داشت ... خلاصه که به همه اعلام کردم که سال جدید دیگه نمیام و تصمیمم کاملا جدی هست .
امروز یکی از بچه ها گفت آرزو تو دلت میاد از این شرکت بری !!! ناراحت نیستی ؟
قطعا رفتن از شرکت برام ناراحت کننده نیست چون دیگه برای من جای پیشرفت نداره ولی دور شدن از دوستام می تونه سخت و ناراحت کننده باشه نزدیک به دوسال باهم زندگی کردیم.

دیدگاه ها [ ۰ ]
هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است

peer
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.