ناگفته های یک دلقک

دلنوشته های یک دلقکِ خانگی

لطفا با لبخند کش دااااااار وارد شوید ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یعنی من عاشقِ» ثبت شده است

3. یعنی من عاشقِ...


یعنی من عاشق آن دسته از گنجشگ هایی هستم که از بین این همه مکان دقیقا روی سر من خرابکاری می کنند آن هم به صورت گروهی :دی
این حادثه ی ناخوشایند امروز در دانشگاه اتفاق افتاد :|
اگر بخواهم مثبت اندیشانه به این موضوع نگاه کنم و بحث بد شانسی را پیش نکشم نتیجه‌ای که از این ماجرا می توان استنباط کرد اینست که گنجشگ ها علاقه ی وافری به سرِ بنده دارند...


2. یعنی من عاشقِ...

یعنی من عاشقِ این کاراشم ...

مادر گرامی هروقت اقدام به خرید لباس برای اینجانب می کند امکان ندارد که لباسِ خریداری شده یکی دو سایز برایم بزرگ نباشد و مادر عزیز از تر از جان این اقدام ضدحال زننده ی خود را با این جمله توجیه می کند " موردی ندارد چاق میشوی برایت انداره می شود  ":| 

وقتی پارچه ای خریداری کرده تا خاله جان برایم بدوزد در هنگام پروِ لباس باز آتشِ جنگ و جدال های من و مادر گرامی بر سر تنگ و گشاد بودن لباس شعله ور می شود و باز هم توجیه مادر اینست که چاق میشوی....
چند روز پیش یک عدد مانتوی نخی تابستانی برای بنده خریداری کرده بود که به تنم زار چه عرض کنم ناله و شیون میکرد یعنی شدت فاجعه در این حد بود اما اینبار جمله ای که از مادرم شنیدم به گوشم کاملا نا آشنا بود در واقع انتظارِ شنیدن همان جمله ی معروف " چاق میشوی برایت انداره می شود" را داشتم اما جمله ای با این مضمون از زبانِ مادر جاری شد  " تابستان هوا گرم است باید لباس گشاد و راحت بپوشی :] "
و مادر محترم کماکان در این امید واهی به سر میبرد که بنده روزی روزگاری آب که چه عرض کنم رودی در زیر پوستم جاری شود و این چارتیکه استخوان در پشت حصاری از لایه های چربی پنهان شود....


+ پرانتزنوشت:

1- با رفت و آمد های این ربات های کپی کننده ی متن احساس فردی دارم که در جلوی چشانش اموالش را به تاراج می برند و هیچ کاری از دستش ساخته نیست :دی 

2- دیشب یکسری ار خاطراتِ بچگی برام زنده شد یادداشتشون کردم که در آینده با جزییات راجبشون بنویسم.