+ بعضی وقتا چقد خنگ بازی درمی آوردم :)))
+ بادان :)))
+ معلممون بهمون اجازه نمی داد از پاکن استفاده کنیم :|
دفتر املای کلاس اولمو خیلی دوس دارم چون تنها یادگاریم از دورانِ دبستانِ :)
هر از گاهی بازش می کنم و تک تک املاهایی که نوشتمو می خونم ناخوداگاه یه حسِ خوبی بهم دست میده البته پشتِ این احساس خوب پر از حسرتِ پر از دلتنگیه ... واقعا دلم میخواست توی همین برهه ی زمانی واسه همیشه می موندم ... کاش بزرگ نمی شدم ...
می خواستم با قرار دادن چنتا از دیکته های کلاس اولم این احساس خوبو با شما شریک بشم تا خاطراتِ اون زمانِ واسه شما هم زنده بشه ...
منم دفترهای سال اول و دوم دبستانم رو دارم...
البته پدرم برام نگهشون داشته بود...
بزرگتر که شدم دادشون به خودم...
به قول شما منم خیلی دوستشون دارم ...
اونها رو کنار مدرک تحصیلیم گذاشتم...
که مباداگم بشن...
سالی یه مرتبه هم به اونها سر میزنم و تجدید خاطره می کنم...
شاید منم چند صفحه از اونها در یکی از پستهام قرار دادم...:)
البته هیچ کدومشون روندارم مادرم هرسال میریختشون دور میگفت این خرچنگ غورباقه چیه
غورباقه روازقصد این شکلی نوشتم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
وب شما رو دنبال کردم
امیدوارم که وب ما رو دنبال کنین
دیدگاه ها [ ۱۵ ]