من کیم؟؟؟
شاید الان برای معرفی کردن خودم خیلی دیر به نظر برسد و این پست زودتر از این ها باید نوشته میشد ولی مدام با امروز و فردا کردن از زیر بار نوشتن آن شانه خالی میکردم تا اینکه قرعه به نام امروز افتاد تا من خودم و وبلاگم را معرفی کنم ....
اصلا چرا " ناگفته های یک دلقک" ؟؟؟
واژه ی "ناگفته" به این دلیل که اینجا قرار است
از حرف های بنویسم که نمی تونم در دنیای واقعی به زبانشان بیاورم...
و اما واژه ی "دلقک
"
شاید اولین چیزی که با شنیدن یا خواندن این واژه به ذهن هر
کسی خطور کند شادی، خنده، یک شخصیت شاد و یا فردی باشد که در جمع خانوادگی یا دوستانه
در جهت شاد کردن جمع حاضر نقش کلیدی را ایفا می کند
اما من سعی کردم از یک زاویه ی دیگر به این واژه نگاه کنم و کمی عمیق تر
از دید خود آن دلقک در این نقش غرق شدم نه از دید یک تماشاچی
دلقک باید نقش بازی کردن را خوب بلد باشد و آنقدر نقشش را
خوب بازی کند که همه باورش کنند...
اما پشت این آرایش دلقکی و خنده ی ساختگیش خودِ خود واقعیش
پنهان شده با تمام احساساتش... احساساتی که یک تماشاچی هیچ اطلاعی از آن ندارد و
او را فردی شاد و سرخوش می خواند ...
اما دلقک یاد گرفته است که در صحنه ی نمایش بخندد و بخنداند
... به حتم نه شادی اش واقعیست و نه سرخوشی اش...
خیلی از ماها نقش یک دلقک را بارها و بارها در
زندگیمان بازی کرده ایم ناراحت شدیم ، دلمان شکست، گریه کردیم، حال دلمان طوفانی
شد اما شبیه به یک دلقک نقش بازی کردیم ، خندیدم ، حرف هایمان را خوردیم و در
نهایت شکستیم ...
آنقدر ماهرانه در نقشمان غرق شدیم که هیچکس نفهمید
خودِ واقعی مان را...
که از آب از آب تکان نخورد...
اینجا برای من پشت صحنه ی نمایش است جایی که من خودم هستم
نقش بازی کردنی در کار نیست اینجا می نویسم تا سبک شوم تا حرفای ناگفته ی دلم را
بازگو کنم... تا دیگر دلقک نباشم...
و اما در بابِ معرفی خودم
یک دخترم با تمام احساسات اورجینال دخترانه
22 سال و اندی سن دارم
علاقه ی زیادی به هنر دارم و از دیدن کارهای هنری لذت می
برم
یک عدد دانشجوی ترم هفتی هستم و رشته ی تحصیلیم مهندسی
فناوری اطلاعات است
این ها مواردی بود که صلاح دانستم راجبِ خودم و وبلاگم
بیان کنم و مابقی موارد بی شک جزء خط قرمز هایم خواهد بود که به هیچ عنوان گفته
نخواهد شد...
نوشته شده در تاریخ 1394/1/14