یعنی من عاشقِ این کاراشم ...
مادر گرامی هروقت اقدام به خرید لباس برای اینجانب می کند امکان ندارد که لباسِ خریداری شده یکی دو سایز برایم بزرگ نباشد و مادر عزیز از تر از جان این اقدام ضدحال زننده ی خود را با این جمله توجیه می کند " موردی ندارد چاق میشوی برایت انداره می شود ":|
وقتی پارچه ای خریداری کرده تا خاله
جان برایم بدوزد در هنگام پروِ لباس باز آتشِ جنگ و جدال های من و مادر گرامی بر
سر تنگ و گشاد بودن لباس شعله ور می شود و باز هم توجیه مادر اینست که چاق میشوی....
چند روز پیش یک عدد مانتوی نخی
تابستانی برای بنده خریداری کرده بود که به تنم زار چه عرض کنم ناله و شیون میکرد
یعنی شدت فاجعه در این حد بود اما اینبار جمله ای که از مادرم شنیدم به گوشم کاملا
نا آشنا بود در واقع انتظارِ شنیدن همان جمله ی معروف " چاق میشوی برایت
انداره می شود" را داشتم اما جمله ای با این مضمون از زبانِ مادر جاری
شد " تابستان هوا گرم است باید لباس گشاد و راحت بپوشی :] "
و مادر محترم کماکان در این امید واهی
به سر میبرد که بنده روزی روزگاری آب که چه عرض کنم رودی در زیر پوستم جاری شود و
این چارتیکه استخوان در پشت حصاری از لایه های چربی پنهان شود....
+ پرانتزنوشت:
1- با رفت و آمد های این ربات های کپی کننده ی متن احساس فردی دارم که در جلوی چشانش اموالش را به تاراج می برند و هیچ کاری از دستش ساخته نیست :دی
2- دیشب یکسری ار خاطراتِ بچگی برام زنده شد یادداشتشون کردم که در آینده با جزییات راجبشون بنویسم.
دیدگاه ها [ ۹ ]